صدا های مبهمی میشنیدم، همه جا تاریک بود . 

یک روزنه نور از توی تاریکی آروم آروم رشد کرد و صداهای مبهم کم کم واضح شدند . 

لای چشمم رو باز کردم و دیدم وسط یک جمعیتی هستم که از گریه صورتاشون متورم و قرمز بود و از جیغ صداهاشون گرفته به گوش می رسید. از پنجره نور خورشید مستقیم به سمت من میتابید . 

من پلکم رو کامل باز کردم، همه صدا ها قطع شد و همه نگاه ها به سمت من متمرکز شد. بعد از چند لحظه صدا های جیغ دوباره بلند شد، بلند تر از قبل ، اما اینبار از روی ترس و وحشت. 


راستش قضیه از این قرار بود که کتابخونه برگشته بود و افتاده بود رو من. دختر خاله م که دانشجوی ترم یک پزشکیه تشخیص داده بود که من نبض ندارم و همه فکر کرده بودن که مردم، برای همین تا آمبولانس برسه داشتن ناله سر میدادن و مامانم هم غش کرده بود. 


بعد از اینکه تو بیمارستان انواع عکسبرداری رو ازم انجام دادن در کمال تعجب مشخص شد که هیچ شکستگی ای ندارم و هیچ مشکلی به وجود نیومده! 

به جز یدونه؛ اینکه هیچی از گذشته یادم نبود، نه مامان و بابامو میشناختم نه بقیه فامیل رو، نه سن م رو میدونستم و نه حتی اسمم رو  

دکترا میگفتن ممکنه بخاطر ضربه بوده باشه، از اونجایی که آسیبی به مغزم وارد نشده بود به زودی همه ی خاطراتمو بدست میاوردم ؛ بعضیاشونم میگفتن ممکنه بخاطر شوک باشه، شاید نمیخواد لحظه ضربه رو یادش بیاد 

ولی یه نکته ای هنوز هم مبهم بود؛ هیچکس نمی دونست چطوری کتابخونه یهو افتاده بود . 



 



بلاخره خاطراتم رو پیدا کردم؛ و برگشتم سر همون جایی که قبلا توش بودم . من تو مارپیچ زندگی گیر کرده بودم . این حقیقتی بود که باعث میشد نخوام حافظه م برگرده . 




پ.ن : توی اون سه خط نقطه چین یک داستان زندگی مخفی شده ! 

داستان

  ,رو ,یک ,م ,صدا ,کرده ,    ,بود   ,بود که ,سمت من ,بعد از ,میگفتن ممکنه بخاطر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دردنامه (توانمندسازی بانوان مبتنی بر کارآفرینی در توسعه پایدار) fdawe academicfiles alborzrayanek . popak12 happyschool1iran کتابخانه عمومی فجر دولت آباد دانلود کده شهریور کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.